باز آمدم که درد دلم را دوا کنی
تا بلکه بیشتر دل من مبتلا کنی
بازآمدم که باتو کمی درد دل کنم
شاید مرا ز بغض گلویم رها کنی
خواهم ز فاطمیه بگویم برای تو
باید دوباره مجلس روضه به پا کنی
سخت است خواندن این روضه ها بیا
تا با زبان خود سر این روضه وا کنی
فصل عزای مادرت آمد شتاب کن
باید بیایی و طلب خون بها کنی
آن شب غرور مادرتان پشت در شکست
آقا بیا که حق عدو را ادا کنی
زهرا که رفت هم نفس چاه شد علی
تا دق نکرده است تو باید دعا کنی
آقا مدینه مجلس گریه به پا مکن
باید وگر نه گریه ی خود بی صدا کنی
یعنی شبیه فاطمه مجبور می شوی
بیرون شهر کلبه ی احزان بنا کنی
***مهدی چراغ زاده***