بخوان حماسه که از دل قرار برگردد
صفیر سوختهام را شعار برگردد
صداقتم، به سریر کلام بنشیند
صراحتم به سخن، آشکار برگردد
به چهرهام تب غیرت، چنان گل اندازد
که صبر خشمکُشم را عذار برگردد
به رهگذر وقاحت نشستهای تا چند؟
که ننگ رفته بر این لالهزار برگردد
در این بهشت عدالت، چه خیره میکوشی
که به مراد ستمکار، کار برگردد
ز خون ما و شما، آسیا بگردانند
قسم به خون که اگر روزگار برگردد
سنان ببارد اگر بر عمود قامت ما
گمان مبر، به یمین و یسار برگردد
بر این شهیدسرا، کفر بر نخواهد گشت
خلوصِ ما مگر از کردگار برگردد
جفای رفته بر این ملک برنمیگردد
مگر ز قبلة وحدت مدار برگردد
بخوان حماسه، که چابکسوار همّت ما
بر آن سر است به اصل و تبار برگردد
بیار مرکبِ بیزین و جوشنِ بیپشت
که مرد نیست که از کارزار برگردد
از این مدافعه، بیفتح برنمیگردیم
مگر که مرکب ما، بیسوار برگردد
بریز بادة ایثار کز دماغ تهیاست
کسی کزین شب می، هوشیار برگردد
امید سرزدة من! خدای من تا چند
ز خُم سرای شهادت خمار برگردد
***قادر طهماسبی(فرید)***