آشفتگی گیسوی ما شانه کم داشت
لبهای خشک ما فقط پیمانه کم داشت
وسع خریدار تو بسیار است امّا
یوسف به ما دادند ولی بیعانه کم داشت
من اختیاراً این همه حالم خراب است
گنجی که پیشم داشتی ویرانه کم داشت
ادامه مطلب...
خانمی که تا خود خورشید قامت داشته
در رشادت با ابالفضلش رقابت داشته
مادر باب الحوائج بوده و با این حساب
دامن او را گرفته هر که حاجت داشته
می رسد از والدین اخلاق فرزندان ولی
این زن از اول به فرزندش شباهت داشته
ادامه مطلب...
من و این یک نفس بشتاب مادر
مرا این لحظه ها دریاب مادر
شدم مثل رباب این روز آخر
عذابم می کند این آب، مادر
***
نه دل گرمی نه تسکین مانده باقی
که داغی سخت و سنگین مانده باقی
ادامه مطلب...
جنت که خود به نام شبستان فاطمه است
سجاده ای به گوشه ایوان فاطمه است
بال فرشتگان خدا غرق حسرت ِ
خاک گلین حجره طفلان فاطمه است
نام علی شده به عدد با نمک یکی
نام علی خودش زنمکدان فاطمه است
ادامه مطلب...
رخت فروغ خداوند دادگر دارد
قدت نشان ز قیام پیامبر دارد
به جلوهای چو ربائی دل از رسول خدا
ز چهرهات نتواند نگاه بردارد
میان خلق شود چون محبتت تقسیم
پیمبر از همگان سهم بیشتر دارد
ادامه مطلب...
ای بهشت قرب احمد فاطمه (س)
لیله القدر محمد (ص) فاطمه (س)
ای خدا مشتاق یا رب یا ربت
ای سلام انبیا بر زینبت
عالم خاکی محیط غربتت
آفرینش گشته گم در تربتت
کاروان دل روان در کوی تو
قبله جان محمد (ص) روی تو
ادامه مطلب...
خانه بود و اشک بود و آه بود
اشک زهرا با علی همراه بود
باب صحبت های پر غم باز شد
درد دل های علی آغاز شد:
"خانه مان را آب و جارو کرده ای
گوئیا با دردها خو کرده ای
ادامه مطلب...
چشم مهتاب گریه می کرد و
نیمه شب آب گریه می کرد و
در طواف شکسته پهلویی
مثل گرداب گریه می کرد و
غسل می کرد هر چقدر آن شب
باز خوناب گریه می کرد و
ادامه مطلب...
دست دستاس تو نان داد همه دنیا را
کرمش برد پی شغل گدایی مارا
قرص خورشید همان نانِ سر سفره ت بود
رفت تا پر کند از گندم تو بالا را
پرورش داد در این فاصله ی هجده سال
نظرِ امّ ابیهایی تو بالا را
ادامه مطلب...
دلم برای سخن گفتن تو لک زده است
گلم به روی تو آیا کسی کتک زده است؟
عروس خــانه حیدر چرا نمی خندی ؟
همین سکوت تو بر زخم من نمک زده است
عدو به پیش دو چشمم تو را کتک می زد
بگو خدای کسی را چنین محک زده است؟
ادامه مطلب...