ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

مناجات - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :555
بازدید دیروز :304
کل بازدید ها :6141204

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

امسال هم چیدی بساط میهمانی
بال و پرم دادی که گردم آسمانی
منت نهادی در به رویم باز کردی
آغوش بگشودی برای همزبانی
در هر ضیافت خانه ای که پا نهادم
مانند تو پیدا نکردم میزبانی
از من چه دیدی دعوتم کردی دوباره
باور نمی­کردم مرا قابل بدانی
هرگز به روی من نیاوردی که بودم
گفتی همین که آمدی از دوستانی
با یک نگاه کبریایی می توانی
از چهره ام عرض ندامت را بخوانی
نادانی ام شد عذر بدتر از گناهم
آگاه بودم خرج عصیان شد جوانی
تو خواستی تا من نمک گیرت بمانم
تو عهد کردی که برای من بمانی
باعفو خود باید مرا در بر بگیری
آخر کریمی تو،خدایی،مهربانی
من در جوار رحمتت یعنی حسینم
مانند تو باشد حسینت جاودانی
با بردن نام قشنگ حضرت عشق
روزی افطارم بود صاحب زمانی
تا مظهر فیاض "یا رازق" سه ساله است
دیگر چرا غصه برای لقمه نانی
یارب به موی خاک آلود رقیه
حاشا اگر از درگهت ما را برانی
***احسان محسنی فر***


نویسنده سائل در دوشنبه 89/5/25 | نظر

از ما عجیب نیست دعایی نمی رسد 
از تحبس الدعا که صدایی نمی رسد 
ما تحبس الدعا شده نان شبهه ایم 
آنجا که شبهه است عطایی نمی رسد 
پر باز می کنم بپرم،می خورم زمین 
بال و پر شکسته به جایی نمی رسد 
باید تنم پی سپر دیگری رود
با روزه های ما به نوایی نمی رسد 
با دست خالی از چه پل دیگران شوم
دستی که وقف شد به گدایی نمی رسد 
ای میزبان فدای تو و سفره چیدنت 
آیا به این فقیر غذایی نمی رسد؟
من سالهاست منتظر یک ضمانتم
آخر چرا امام رضایی نمی رسد 
از من مخواه پیش از این زندگی کنم
وقتی برات کرب و بلایی نمی رسد
***علی اکبر لطیفیان***
آمد خبر که من خبری دست و پا کنم
برقلب مرده ام شرری دست و پا کنم
ماه خدا عیان شد و درمانده مانده ام
در چشم کور یک قمری دست و پا کنم
سوز و فضای عطر مناجات روبراه
مستولی است تا جگری دست و پا کنم
آوای ربنا و ابوحمزه می رسد
باید که دیدگان تری دست و پاکنم
حال و هوای عالم و آدم عوض شده
باید که در دلم؛اثری دست و پا کنم
باید از این دیار جنایت فرار کرد
باید که مقصد سفری دست و پا کنم
دل بردن از خدا که طریق عوام شد
بیچاره گشته ام هنری دست و پا کنم
قامت خمیدگان گنه راست گشته اند
کو دغدغه که من کمری دست و پا کنم
ماهش رسید و کام دلم تلخ می شود
باید که زودتر شکری دست و پا کنم
مردم خلیل خالق خود گشته اند و من
در قصه گشته ام پسری دست و پا کنم
چشم رفیق می نگرم،غبطه می خورم
یک اشک سیر در سحری دست و پا کنم
از پیش چشم صاحب خود دور گشته ام
کو فرصتی که من نظری دست و پا کنم
درهای آسمان همه باز است؛می پرند
وقتش رسیده بال و پری دست و پا کنم
چشم همه به سوی دری بین آسمان
من خیره مانده ام که دری دست و پا کنم
باب الحسین مانده فقط، شکر ای خدا
پیغام او رسیده سری دست و پا کنم
***رضا تاجیک*** 


نویسنده سائل در سه شنبه 89/5/19 | نظر

باز امشب لحظه تنهائیم
فکر کردم بر دل دنیائیم
بسکه زنجیر بدی محکم شده
روزگارم دائما درهم شده
مردگی کردم به جای زندگی
سرکشی کردم به جای بندگی
بار و بندیلم پر از سنگینی است
بال پروازم فقط تزئینی است
در جوانی یاد پیری نیستم
یاد ایام اسیری نیستم
سبزی عمر مرا زردی زده
سر درختی مرا سردی زده
ساعتم روی عبادت کوک نیست
جای طاعت در دل متروک نیست
ظاهرا در چشم مردم عاقلم
باطنا از حال و روزم غافلم
روبرو با احترام و با ادب
پشت سر دادم به هرکس صد لقب
خار را در چشم مردم دیده ام
شاخه را در چشم خود گم دیده ام
گردنم همسایه حق دارد ولی ....
چند طفل مستحق دارد ولی ....
یک زمان استاد عرفان می­شوم
یک زمان شاگرد شیطان می­شوم
زندگیم دور پرگاری شده
ماجرای چرخ عصاری شده
غرق در دریای افکار کجم
تا ثریا رفته دیوار کجم
بعد چندین سال هیئت آمدن
گاه گاهی گریه می­خندد به من
این همه اشک ندامت ریختم
نقشه راه سعادت ریختم
باز اما در سر جای خودم
بی هدف دنبال فردای خودم
حرمت موی سپید از یاد رفت
راه کج تا خراب آباد رفت
مادرم می­گفت با مردم بساز
با همین یک لقمه گندم بساز
سر به زیر و سر به راه و ساده باش
همنشین هر شب سجاده باش
نان به نرخ روز خوردن خوب نیست
حاصل این مزرعه مرغوب نیست
گوش من اما بدهکاری نداشت
در نظر جز تیره و تاری نداشت
من ضرر کردم فقط در نفس خویش
نعل وارونه زدم بر اسب خویش
- - -
بس کن ای نفسم که شرمم می­شود
از خجالت سرخ وگرمم می­شود
ای خدایی که بدی را می­خری
بار کج را هم به منزل می­بری
تا تو هستی هیچ راهی بسته نیست
آب از جو رفته هم برگشتنی است
بار الها سفره مهمانی است
بار الها فرصت پایانی است
یاد آن ساعت که اصغر تشنه بود
یا علی اکبر به زیر دشنه بود
یاد آن لحظه که قاسم قد کشید
جان عبدالله، آن طفل شهبد
یاد آن دم که امیر علقمه
ناله می­زد پیش چشم فاطمه
یاد غم های غروب کربلا
آتش و دود و فرار بچه ها
یاد آن روزی که زینب خسته بود
دستهایش پیش دشمن بسته بود
یاد آن شب که رقیه خون جگر
بوسه می­زد بر گل زخم پدر
دست خالی آمدم دستم بگیر
ای خدای راحم توبه پذیر
ما سیه پوشان روز محشریم
سهم ارثیه ز هیئت می­بریم
***محمد امین سبکبار***


نویسنده سائل در شنبه 89/5/16 | نظر

خواهان تو هرقدر هنر داشته باشد
اول قدم آن است جگر داشته باشد

جز گریه ی طفلانه ز من هیچ نیاید
دیوانه محال است خطر داشته باشد

با ما جگری هست که دست دگران نیست
از جرات ما کیست خبر داشته باشد؟!

اینجا که حرام است پریدن ز لب بام
رحم است بر آن مرغ که پر داشته باشد

تیغ کرم تو بکند کار خودش را
هر چند گدای تو سپر داشته باشد

در فضل تو امید برای چه نبندم
جایی که شب امید سحر داشته باشد

چون شمع سحرگاه مرا کشته ی خود کن
حیف است که گریان تو سر داشته باشد

بگشای در سینه ی ما را به رخ خویش
شاید که دلم میل سفر داشته باشد

می گریم و امید که آن روز بیاید
بنیاد مرا سیل تو برداشته باشد

رحمت به گدایی که به غیر تو نزد روی
هرچند که خلق تو گهر داشته باشد

خورشید قیامت چه کند سوختگان را
در شعله کجا شعله اثر داشته باشد؟

ما را سر این گریه به دوزخ نفروشند
حاشا که شرر هیزم تر داشته باشد

ما حوصله ی صف کشی حشر نداریم
باید که جنان درب دگر داشته باشد

ما را به صف حشر معطل نکن ای دوست
هر چند که خود قند و شکر داشته باشد

دانی ز چه رو زر طلبیدم ز در تو
چون وقت گدا قیمت زر داشته باشد

ما در تو گریزیم ز گرمای قیامت
مادر چو فراری ز پسر داشته باشد

جز گریه رهی نیست به سرمنزل مقصود
هیهات که این خانه دو در داشته باشد

عدلش نرود زیر سوال آن شه حاکم
گر چند نفر را به نظر داشته باشد

گفتی که بیایید ولی خلق نشستند
درد است که شه سائل کر داشته باشد
*** محمد سهرابی***


نویسنده سائل در پنج شنبه 89/4/10 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<