به پاى درد و دل بنده چاه کم آورد.
مقابل جگر من که آه کم آورد
به پیش هیچ کسى کج نگشت گردن من
ولى مقابل این بارگاه کم آورد
تمام شد رمضان, تازه ما شروع شدیم
به شب نشینى عشاق ماه کم آورد
ادامه مطلب...
خدا کند که ببخشد مرا خدای غفور
خدا کند نشوم از خدای خوبم دور
خدا کند که ببینم چقدر منان است
کنار سفره ی او کائنات مهمان است
خدا کند که خدا موقع حساب و کتاب
به عدل خود نبرد بنده را به سوی عِقاب
ادامه مطلب...
پسرم وقت درد و دل داری؟
که هوایم دوباره بارانی است
حال و روز تو را نمی دانم
حال و روزم همانکه می دانی است
آنان که گفتهاند "نگارم" همهش تویی
"معشوقم و نگارم و یارم" همهش تویی
اسماء، تو، صفات، تو، تو، تو، تو، تو، تو، تو
فرصت نمیکنم بشمارم، همهش تویی
توحید را من از فقرا ارث بردهام:
"من هیچم و هرآن چه که دارم همهش تویی"
ادامه مطلب...
حجاب پشت حجاب و غبار روی غبار
ترک بر آینه افتاد یا اولیالابصار
دعای چلهنشینان نمیکند اثری
بسوز لیس دواء الفراق الا النار
اگرچه کورم و در کوره راه بی خبری
شنیدهام که خبرهاست پشت این دیوار
ادامه مطلب...
شکسته بال تر از من در این حوالی نیست
هوای کوی تو داریم و حیف بالی نیست
به سینه می زنم از داغ تو ترک بخورد
شبیه سینه ی ما کاسه ی سفالی نیست
چرا بساط دو چشم ز گریه ها خالیست
چرا چرا دل ما از گناه خالی نیست
ادامه مطلب...
وقتِ خداحافظیه، مهمونی ام تموم شد!
حسرتِ این روزایِ خوش، بغضی توی گلوم شد
صاب خونه ممنون توأم، هیچ چیزی کم نذاشتی
با اینکه لایق نبودم، سنگ تموم گذاشتی
نمی تونم دل بِکنم، جدایی خیلی سخته!
بدرقه رفتن اینطوری، خدایی خیلی سخته!
ادامه مطلب...
ای دوای درون خسته دلان
مرهم سینه شکسته دلان
مرهمی لطف کن که خسته دلم
مرحمت کن ، بس شکسته دلم
گرچه من سر به سر گنه کردم
نامه خویش را سیه کردم
ادامه مطلب...
شب شد و در محیط تاریکی
با زبان دعا سخن گفتم
سر به زیر و شکسته و تنها
پیش چشم خدا سخن گفتم
*
از خجالت دو گونه ام سرخ و
اشک حسرت ز دیده می بارم
ادامه مطلب...
بچه گی کرده ام، پشیمانم
من ندانسته شیطنت کردم
بغلم کن دوباره مثل قدیم
رو نگردان ز من، غلط کردم
**
ساده گی کار دست من داده
همنشین ِ بد از تو، دورم کرد
ادامه مطلب...