ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

حضرت علی اکبر(ع) - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :264
بازدید دیروز :52
کل بازدید ها :6139020

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

همه در حیرتم امشب، که شب هفده ماه ربیع است و یا یازده غره‌ی شعبان معظم، شب میلاد محمد شده یا اینه‌ی طلعت نورانی احمد، به سر دست حسین است و یا آمده از غار حرا باز محمد؛ عجبا این گل نورسته علی‌اکبر لیلاست، بگو یوسف زهراست، بگو اینه‌ی طلعت طاهاست، بگو دسته‌گل فاطمه‌ی ام‌ابیهاست، بگو روح بتول است، بگو جان رسول است، سلام و صلوات همه بر خُلق و خصالش، به جلالش به جمالش همه مبهوت کمالش همه مشتاق وصالش که سراپاست همه اینه‌ی احمد و آلش، چه به خلقت چه به طینت چه به صورت چه به سیرت چه به قامت چه به هیبت، همه بینید در این خال و خط و چهره‌ی گل روی رسول دو سرا را.

خانه‌ی یوسف زهراست زیارتگه پیغمبر اکرم، نگه آل محمد به جمالی است که خود شاهد رخسار دل‌آرای محمد شده اینک، همگی چشم گشودند به سویش، به گمانم که گره‌خورده دل نور دل فاطمه بر طره‌ی مویش، شده جا در بغل عمه و آغوش عمویش، نگه ماه بنی‌هاشمیان بر گل رویش، نفسش نفخه‌ی صور و نگهش اینه‌ی نور و قدش نخله‌ی طور و به دَمَش معجز عیسی، به لبش منطق موسی، همه ماتش، همه مستش، همه دادند به هم دست به دستش، همه گل‌بوسه گرفتند ز پیشانی و لعل لب و خورشید جمالش، همه دادند سلامش، همه دیدند به مهر رخ او وجه خدا را.

نگه از دامن مادر به گل روی پدر دوخته گویی، که ز شیری به تجلای الهی شده چون شعله‌ی افروخته، سر تا به قدم سوخته، از روز ولادت بسی آموخته این درس که باید به جراحات تنش ایه‌ی ایثار و شهادت همه تفسیر شود، سینه‌ی پاکش هدف تیر شود، طعمه‌ی شمشیر شود، با نگه خود به پدر کرده ز گهواره اشارت که منم کشته‌ی راهت، تو رسول‌اللهی و من چو علی شیر سپاهت، بنواز ای پدر عالم هستی علی‌اکبر پسرت را به نگاهت، منم آن کودک شیری که ز شیری دل خود را به تو بستم، به فدایت همه هستم، تن و جان و سر و دستم، من و آن عهد که در عالم زر بستم و هرگز نشکستم، پسر فاطمه! از جام تولای تو مستم، تو دعا کن تو دعا کن که سرافراز کنم تا صف محشر شهدا را.

چه برازنده بود نام علی بهر من آن هم ز لب تو، که وجودم همه گردیده پر از تاب و تب تو، به خدایی خدا پیش‌تر از آمدنم بوده دلم در طلب تو، به جز این نیست که باشد حسب من، حسب تو، نسب من نسب تو، به خدا مثل علی در صف پیکار برآرم ز جگر نعره و یک‌باره زنم چون شرر نار به قلب صف اشرار، که گوید به من احسن به صف کرب‌وبلا حیدر کرار و زند خنده به شمشیر و به آن صولت و آن نیرو و آن غیرت و آن شوکت و عز و شرفم احمد مختار، سزد از دل گهواره به عالم کنم اعلام که ای خلق جهان! من به نبی نور دو عینم، به همه خلق ندا می‌دهم امروز که فردا به صف کرب‌وبلا یار حسینم، عجبا می‌نگرم در بغل مادر خود معرکه‌ی کرب‌وبلا را.

ای نبی‌روی و علی‌صولت و زهراصفت و فاطمه‌رفتار و حسن‌خو، تو که هستی که ربودی دل لیلا و حسین و حسن و زینب و عباس و علی را، تو نبی یا که علی یا که حسن یا که حسینی، تو همان خون خدا یا پسر خون خدایی، تو همه صدق و صفایی، تو همه مهر و وفایی، تو به هر زخم شفایی، تو به هر درد دوایی، تو عزیز دل آقای تمام شهدایی، تو همان یوسف خونین‌بدن آل‌عبایی، گل پرپر شده‌ی گلبن ایثار و ولایی، نه تو قرآن ز هم ریخته از نیزه و شمشیر جفایی، تو همه صبر و ثباتی، تو همه باب نجاتی، تو به لعل لب خشکیده‌ی خود خضر حیاتی، تو در امواج عطش آبروی آب فراتی که ز داغ لبت آتش زده دریا دل ما را.

نظری تا که چو جان تربت پاک تو در آغوش بگیرم، به ضریحت بزنم بوسه و از شوق، همان لحظه بمیرم، قبر حضرت علی اصغر با قبر امام حسین یکی است نه با قبر حضرت علی اکبر، تو مگر جان حسینی، نه، تو قرآن حسینی، پدر و مادر و جان و همه هستم به فدایت، منم و مهر و ولایت، منم و مدح و ثنایت، منم و لطف و عطایت، منم و حال و هوایت، سگ این کویم و جایی نروم از سر کویت، چه بخوانی چه برانی، کرم و لطف تو بود عادت تو، عجز و گدایی است همه عادت من، گفتم و گویم به دو عالم نفروشم کفی از خاک درت را، به خدا سلطنت این است که خاک قدم خیل گدایان تو باشم، ندهم این سمت از دست، به دستم بگذارند اگر مهر و مه و ارض و سما را
***استاد حاج غلامرضا سازگار***


نویسنده سائل در جمعه 91/4/9 | نظر

هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست
هر جا تب عشق است، دل در به دری هست
دیروز گدایان همه دنبال تو بودند
هر جا که شلوغ است یقینا خبری هست
اجداد من از دیر زمان عاشق عشقند
دیدید که در طینت ما هم هنری هست
بازار مرا با قدمت گرم نکردی
یک چند غلامی که بیایی ببری هست
در غیبت شه روی به شهزاده می آرند
صد شکر که در خانه آقا پسری هست
هر جا قد وبالای رشیدی است، یقینا
دنبال سرش نیم نگاه پدری هست
یا حضرت ارباب،دمت گرم و دلت شاد
یا حضرت ارباب کرم،خانه ات آباد
داریم همه محضر تو عرض سلامی
تو شاهی و ما نیز هر آنچه تو بنامی
تا خانه ی آباد شما بنده پذیر است
نامرد ترینم نکنم میل غلامی
ای قامت قد قامت تو عین قیامت
قربان قدت صد قد و بالای گرامی
تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی
پس لطف بفرما وبفرما که کدامی؟
تو مفترض الطاعه ترین واجب مایی
هر چند امامت نکنی، باز امامی
هر کس که هوای پدری داشته باشد
خوب است که همچین پسری داشته باشد
انگار رسول است، نمایی که تو داری
انگار بتول است ،صدایی که تو داری
بد نیست که هر روز عقیقه بنمایی
با این قد انگشت نمایی که تو داری
باید که برای تو کرم خانه بسازند
از بس که زیاد است گدایی که تو داری
از شش جهت کعبه دل لطف تو جاری است
از سفره ی پر جود و سخایی که تو داری
تو آنقدر از خویشتن خویش گذشتی
که منتظر توست، خدایی که تو داری
کاری نکن ای دوست مرا از تو بگیرند
بگذار که عشاق به پای تو بمیرند
ای سیر کمالات همه تا سر کویت
ای آب فرات لب من آب وضویت
ابن الحسنت گفته حسین بس که کریمی
مانند حسن جود بود عادت و خویت
عالم همه حیران ابوالفضل و حسینند
ماتند ابوالفضل و حسین از گل رویت
پایین قدمهای حسین جای کمی نیست
جا دارد اگر غبطه خورد بر تو عمویت
اینقدر مزن آب به سرخی لب خود
حیف است که پیچیده شود اینهمه بویت
حیف از تو مرا عبد و غلام تو بدانند
باید که مرا عبد غلامان تو خوانند
....
ای زاده ی زهرا جگرت میرود از دست
امروز که دارد پسرت می رود از دست
ای کاش که بالای سرش زود بیایی
گر دیر بیایی ثمرت می رود از دست
بد نیست بدانی اگر از خیمه می آیی
با دیدن اکبر کمرت میرود از دست
....
افتادنت از زین پدرت را به زمین زد
برخیز و گرنه پدرت می رود از دست
برخیز که عمه نبرد دست به معجر
بر خیز به جان من و این عمه ات، اکبر

*** علی اکبر لطیفیان ***


نویسنده سائل در پنج شنبه 89/4/31 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<