ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

اشعار میلاد حضرت زینب (س) - جواد محمد زمانی - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :230
بازدید دیروز :318
کل بازدید ها :6113093

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

آن شب که گل از دامن مهتاب مى ریخت
شبنم به پاى نخل باور آب مى ریخت

آن شب که غم آهنگ شادى ساز مى کرد
قفل اسارت را به گرمى باز مى کرد

آن شب که ساقى بوسه بر پیمانه مى زد
گیسوى شب را بهر مستان شانه مى زد

آن شب که بهر باغ دل غم لاله مى کاشت
در نیستان نینوانى ناله مى کاشت

آن شب شفق دیوان فتح نور مى خواند
بهر فلق شعر شب عاشور مى خواند

شهر مدینه طالب دیدار حق بود
چشم انتظار مطلع الفجر فلق بود

فطرس فراز آسمان ها بال مى زد
فریاد آزادى و استقلال مى زد

کاى اهل عالم در دیار شور و شادى
زد خیمه روز پنجم ماه جمادى

دیوان خلقت را خدا زیب و فرى داد
ساقى کوثر را ز کوثر کوثرى داد

شیر خدا را داد خالق ماده شیرى
قامت قیامت دختر روشن ضمیرى

جبریل بر ختم رسل پیغام مى داد
پیغام از پیروزى اسلام مى داد

مى گفت یا احمد شکوه باور آمد
بهر حسینت سینه چاک سنگر آمد 

بر خلق عالم نعمتى عظمى ست دختر
سوم گل و گل واژه زهراست دختر

دختر مگو چون همتى مردانه دارد
از آیه "قالوا بلا" پیمانه دارد

دختر مگو که دختران را رهبر آمد
بى پرده گویم صبر را پیغمبر آمد

بر روى ما تا مهر رخشان در گشاید
در بردبارى مثل او مادر نزآید

از صبر او دین خدا پاینده گردد
هر مرده اى ز انفاس گرمش زنده گردد

ثابت قدم مانند او گیتى ندیده
زیرا خدا او را حسینى آفریده

در روز عاشورا که روز آزمون است
او فارغ التحصیل آن دارالفنون است

قنداقه اش را تا که پیغمبر گرفتى
صد بوسه از رخسار? او برگرفتى

در دست پیغمبر ز دیده اشک مى ریخت
کز اشک او از چهره او رشک مى ریخت

در دست باب تاج دارش گریه مى کرد
گویى که از هجر نگارش گریه مى کرد

با گریه اش صلح حسن را زنده کرد او
چون غنچه بر روى حسینش خنده کرد او

یعنى تو را جان برادر خواهر آمد
خواهر نه تنها یاور و همسنگر آمد
***حجت الاسلام والمسلمین جواد محمد زمانی***
از وبلاگ حسینیه


نویسنده سائل در دوشنبه 91/1/7 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<