ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

اشعار حضرت رقیه (س) - سید مسیح شاهچراغی - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :26
بازدید دیروز :162
کل بازدید ها :6117418

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

چشمهای خرابه روشن شد،السلام علیک سر،بابا
می پرد پلک زخمیم از شوق،ذوق کرده است این قدر بابا

در فضای سیاه دلتنگی،چشمهایم سفید شد از داغ
سوختم،ساختم بدون تو،خشک شد چشم من به در بابا

این سفر را چگونه طی کردی؟،با شتاب آمدی تنت جا ماند
گاه با پای نیزه می رفتی،گاه گاهی به پای سر بابا

از نگاهم گدازه می ریزد،اشک نه خون تازه می ریزد
سینه آتشفشانی از داغ است،دخترت کوه خون جگر بابا

گوشه ی این قفس گرفتارم،شور پرواز در سرم دارم
تکه ای آسمان اگر باشد،قدر یک مشت بال و پر بابا

شعله ور شد کبوتر بوسه،سوخته شاخه ی لبان تو
خیزران از لبان شیرینت،قند دزدیده یا شکر بابا؟

شام سر تا به پا همه چشمند،قد و بالای من تماشا شد
من شهید نگاه می باشم،کشته ی این همه نظر بابا

دارم از داغ کوچه می گویم،باغ آتش بهشت پهلویم
با تمام وجود حس کردم،مادرت را به پشت در بابا

قدری آغوش عمه پوشیدم،کاش می مردم و نمی دیدم
یا که معجر بده همین حالا،یا که امشب مرا ببر بابا

عمه در قحط غیرت یک مرد،بین طوفان سنگ و زخم و درد
خم به ابروش هم نمی آورد،شیر زن بود شیر نر بابا

طعنه ها قد کمانی اش کردند،تیر شد در نگاهشان هر بار
تا به من خیره شد نگاه سنگ،سینه ی او شده سپر بابا

نه از این بیشتر نمی خواهم،تا که سربار خواهرت باشم
جان عمه نرو بدون من،قصه ی من رسیده سر بابا
***سید مسیح شاهچراغی***


نویسنده سائل در پنج شنبه 90/10/8 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<