ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

اشعار امام حسن مجتبی (ع) - مجید رجبی - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :28
بازدید دیروز :217
کل بازدید ها :6115510

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

سایه الطاف یارم مستدام
ای کریم آل طه السلام

السلام ای دلبر شیرین سخن
ای امام مهربانم یا حسن

سفره دار خاندان مصطفی
ای کریم ابن کریم ای مجتبی

لو ءلوء لالای دریای ولا
ای فروغ دیدگان مرتضی

تو به خلقت دومین روشنگری
اولین میراث دار حیدری

روی تو تابنده تر از آفتاب
و زدمت دارد حیات آب حیات

ای کرامت تا ابد مرهون تو
بردباری گشته است مجنون تو

ای امام صبر وتسلیم ورضا
آمدی خوش آمدی یا مجتبی

چشم هستی محو سیمای تو بود
یک نگاهت دل ز پیغمبر ربود

از قدومت ای نگار مه جبین
شد مدینه همچنان خلد برین

ماه در ماه خدا پیدا شده
مژده که مولای ما بابا شده

فاطمه می بوسد این مه پاره را
حور می جنباند این گهواره را

یثرب از فیض تو چون گلشن شده
چشم زهرا مادرت روشن شده

رشته قنداق تو حبل المتین
سیدی یا ابن امیرالمومنین

مهد تو دامان پاک مادر است
ذکر لالایی تو با حیدر است

فرش راهت باشد از بال ملک
گرد قنداق تو می گردد فلک

در بغل بگرفت پیغمبر تورا
مثل گل بوئیده است حیدر تورا

آمدی و فاطمه خرسند شد
نقش بر لعل علی لبخند شد

آمدی و قلب زهرا جان گرفت
گوئیا مه پاره در دامان گرفت

از دو دیده اشک می بارد علی
گوئیا قرآن به بر دارد علی

در ملاحت همچو زهرا مادرت
در فصاحت همچو جد اطهرت

ضربه شصت تو را صفین دید
برق تیغت قلب ظلمت را درید

این صدای توست یا بانگ سروش
از سر هستی برد صوت تو هوش

صد چو حاتم از ازل مهمان تو
کلب یثرب شد شریک خوان تو

تو مسیحای دل مایی حسن
تو عصای دست زهرایی حسن

شرح غمهای تو می داند خدا
شرح آن ثبت است اندر کوچه ها

حامل سر مگویی یا حسن
شاهد آن گفتگویی یا حسن

ای همه بود ونبود فاطمه
زائر روی کبود فاطمه

دیده ای در شعله ها پروانه را
مادر گم کرده راه خانه را

شهره گشته زیر این سقف کبود
در غریبی کس به مانندت نبود

در زمین قدر تو را نشناختند
بر تو بازخم زبان می تاختند

کاش می شد آندم این هستی خراب
که مذل المومنین گشتی خطاب

((گاه از دستت عصایت میکشند
جانماز از زیر پایت می کشند))

نعمت صلح تو باشد بی حساب
نعمتی بر تر زنور آفتاب

صلح تو با کربلا عین همند
با همند وهمچو تیغی دو دمند

از همان آغاز از روز نخست
دل گرفتار کمند زلف توست

در دل ذرات مهرت جاری است
ناوک مژگان عشقت کاری است

گرچه غرق در گناهم یاحسن
جان زهرا کن نگاهم یا حسن

مستمندم مستمندم کن عطا
یک مدینه یک نجف یک کربلا
***مجید رجبی***


نویسنده سائل در یکشنبه 90/5/23 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<