ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

ترکیب بند فاخر و ادبی در مدح پیامبر اکرم (ص) - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :39
بازدید دیروز :228
کل بازدید ها :6114678

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

از بام و درِ کعبه به گردون رسد آواز
کامشب درِ رحمت به سماوات شده باز

بت های حرم در حرم افتاده به سجده
ارواح رسل راست هزاران پرِ پرواز

کعبه زده بر عرش خدا کوس تفاخر
مکه شده زیبا و دل افروز و سرافراز

جا دارد اگر در شرف و مجد و جلالت
امشب به سماوات کند خاک زمین ناز

از ریگ روان گشته روان چشمة توحید
یا کوه و چمن باز چو من نغمه کند ساز

دشت و دَر و بحر و بَر و جنّ و بشر و حور
در مدح محمد همه گشتند هم آواز

هر ذرة کوچک شده یک مهر جهان تاب
هر قطرة ناچیز چو دریا کند اعجاز

جبریل سر شاخة طوبی چو قناری
در وصف محمد لب خود باز کند باز

جبریل چه آرد؟ چه بخواند؟ چه بگوید؟
جایی که خداوند به قرآن کند آغاز

خوبان دو عالم همه حیران محمد
یک حرف ز مدحش شده:"ما کانَ محمد"

این است که برتر بود از وهم، کمالش
جز ذات الهی همه مبهوت جلالش

رضوان شده دلدادة مقداد و ابوذر
فردوس بود سائل درگاه بلالش

والله قسم نیست عجب گر لب دشمن
چون دوست ز هم بشکفد از خُلق و خصالش

هرگز به نمازی نخورد مهر قبولی
هرگز، صلوات ار نفرستند به آلش

بی رهبریش خواهد اگر اوج بگیرد
حتی ملک العرش بسوزد پر و بالش

یوسف ببرد حسن خود از یاد، گر او را
یک منظره در خاطره افتد ز خیالش

این است همان مهر درخشنده که تا حشر
یک لحظه به دامن نرسد گرد زوالش

گل سبز شود از جگر شعلة آتش
در وادی دوزخ فتد ار عکس جمالش

چون ذات خدای ازلی لیس کمثله
باید که بخوانیم فراتر زمثالش

ایجاد بود قبضه ای از خاک محمد
افلاک بود بسته به لولاک محمد

ای جان جهان بسته به یک نیم نگاهت
دل گشته چو گل سبز به خاک سر راهت

هم بام فلک پایگه قدر و جلالت
هم چشم ملک خاک قدم های سپاهت

عیسی به شمیم نفست روح گرفته
دل بسته دو صد یوسف صدّیق به چاهت

د
ل های خدایی همه چون گوی به چوگان
ارواح مکرّم همه درماندة جاهت

از عرش خداوند الی فرش، به هر آن
هستند همه عالم خلقت به پناهت

دائم صلوات از طرف خالق و خلقت
بر روی سفید تو و بر خال سیاهت

زیباتر و بالاتری از آنکه به بیتی
تشبیه به خورشید کنم یا که به ماهت

سوگند به چشمت که رسولان الهی
هستند به محشر همه مشتاق نگاهت

زیبد که کند ناز به گلخانة جنت
خاری که شود سبز در اطراف گیاهت

این نیست مقام تو که آدم به تو نازد
والله که خلّاق دو عالم به تو نازد

صد شکر که عمری ز تو گفتیم و شنیدیم
هر سو نگریدیم گل روی تو دیدیم

هرجا که نشستیم به خاک تو نشستیم
هر سو که پریدیم به بام تو پریدیم

عطر تو پراکنده شد از هر نفس ما
هر گه به سر زلف سخن شانه کشیدیم

زآن روز که گشتیم ز مادر متولد
از مأذنه ها روز و شب اسم تو شنیدیم

مرگی که به پای تو بود زندگی ماست
ماییم که در موج عزا عید سعیدیم

تا بودن ما نام محمد به لب ماست
روزی که نبودیم به احمد گرویدیم

آب و گل ما را که سرشتند ز آغاز
آغوش گشودیم، وصالش طلبیدیم

زآن باده که در سورة زیبای محمد
اوصاف ورا گفته خداوند چشیدیم

آن باده که از ساغر فیض ازلی بود
سرچشمة آن کوثر و ساقیش علی بود

روزی که عدم بود و عدم بود و عدم بود
نه ارض و سما بود، نه لوح و نه قلم بود

تسبیح خدا در نفس پاک محمد
لب های علی هم سخن ذات قِدَم بود

روزی که گلِ آدم خاکی بسرشتند
آدم به تولای علی صاحبِ دم بود

از خاک قدم های علی کعبه بنا شد
او را نتوان گفت که نوزاد حرم بود

روزی که کرم بود دُری در صدف غیب
والله علی قبلة ارباب کرم بود

بر قلب علی علم خدا از دل احمد
چون سیل خروشنده روان در دل یم بود

در بین رسولان که به عالم عَلَم استند
نام نبی و نام علی هر دو عَلَم بود

در جوف نبی دید نبی حمد خداوند
با نعت وی و مدح علی ذکر صنم بود

بالله تجلای نبی مطلع الانوار
والله تولای علی فوق نعم بود

خلقت چو خدا خالق بخشنده ندارد

خالق چو نبی و چو علی بنده ندارد

از خالق دادار بپرسید علی کیست
از احمد مختار بپرسید علی کیست

جز شخص علی شخص علی را نشناسد
از حیدر حرار بپرسید علی کیست

شمشیر به دشمن دهد و شیر به قاتل
از قاتل خونخوار بپرسید علی کیست

با دار بلا انس بگیرید و در آن حال
از میثم تمار بپرسید علی کیست

در غزوه ی بدر و احد و خیبر و احزاب
از تیغ شرربار بپرسید علی کیست

از نخله ی خرما و در و دشت و بیابان
از چاه و شب تار بپرسید علی کیست

از حجر و سعید ابن جبیر و ز ابوذر
از مالک و عمار بپرسید علی کیست

جز فاطمه کس محرم اسرار علی نیست
از محرم اسرار بپرسید علی کیست

بگرفت به کف جان و سر و جای نبی خفت
از آن همه ایثار بپرسید علی کیست


میثم چه در اوصاف علی گوید و خواند
جز حق نتواند نتواند نتواند

***استاد حاج غلامرضا سازگار***


نویسنده سائل در یکشنبه 89/12/1 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<