ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

اشعار شب قدر - اشعار مناجاتی- برقعی - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :69
بازدید دیروز :217
کل بازدید ها :6115551

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

در شب قدر دلم با غزلی هم دم شد
بین ما فاصله ها واژه به واژه کم شد

بیت هایم همه قرآنْ روی سر آوردند
چارده مرتبه... آن گاه دلم مَحرم شد

ابتدا حرف دلم را به نگاهم دادم
بوسه می خواست لبم، گنبد خضرا خم شد

خم شد آهسته از اسرار ازل با من گفت
گفت: ایوان نجف بوسه گه عالم شد

بعد هم پشت همان پنجره? رویایی
چشم من محو ضریحی که نمی دیدم شد

خواستم گریه کنم بلکه بر این زخم عمیق
گریه مرهم بشود، خون جگر مرهم شد

گریه کردم، عطش آمد به سراغم، گفتم:
به فدای لب خشکت! همه جا زمزم شد

آن قدر دور حرم سینه زدم تا دیدم
کعبه شش گوشه شد آن گاه دلم مَحرم شد

روی سجاده ی خود یاد لبت افتادم
تشنه ام بود، ولی آب برایم سم شد

زنده ماندم که سلامی به سلامی برسد
از محمد به محمد که میسّر هم شد

من مسلمان شده ی  مذهب چشمی هستم
که در آن عاطفه با عشق و جنون توأم شد

سال ها پیر شدم در قفس آغوشت
شکر کردم، در و دیوار قفس محکم شد

کاروانِ دل من بس که خراسان رفته است
تار و پود غزلم جاده ی  ابریشم شد

سال ها شعر غریبانه در ابیات خودش
خون دل خورد که با دشمن خود هم دم شد

داشتم کنج حرم جامعه را می خواندم
برگ در برگ مفاتیح پر از شبنم شد

یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده به او کار جهان در هم شد

بیت آخر نکند قافیه غافلگیرت
آی برخیز ز جا قافیه یا قائم شد
***سید حمیدرضا برقعی***


نویسنده حبیب در شنبه 92/5/5 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<