ساعت ویکتوریا

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ پريسا 

صداي ضربه سيلي و آنگاه
گمانم دخترک کر شد سه نقطه . . .
تمام گردنش خون بود خون بود
بميرم مثل مادر شد سه نقطه . . .
کبودي رخ و زخم سر او
برايش مثل معجر شد سه نقطه . . .
نزن آقا، نزن آقا يتيمم
به قرآن طاقتم سَر شد سه نقطه . . .
خودم مي‌آيم آقا کعب ني نه
بيابان روز محشر شد سه نقطه . . .
و عمه بعد آن شب در خرابه
عصاي دست دختر شد سه نقطه . . .
دو چشمش را به سختي باز کرد و
کمي مهمان يک سر شد سه نقطه . . .
و حالا دختري کنج خرابه
مريض احوال بدتر شد سه نقطه . . .
صدايش در نمي‌آمد به گريه
و اينجا قصه آخر شد سه نقطه . . .
ايام حزن واندوه اهل بيت عليهم السلام تسليت باد
التماس دعا
پاسخ

سلام .ممنون از الطاف شما.اين شعر از آقاي امير حسين مير حسيني بود.