ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

شعر میلاد حضرت زهرا (س) - رضا رسول زاده - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :84
بازدید دیروز :111
کل بازدید ها :6110283

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

تا آسمانی هست پرواز است بالی هست
در دل امیدی هست تا راه وصالی هست

شکر خداوندی که با تو آشنایم کرد
در سجده می افتم که نورت این حوالی هست

درک مقامات تو و ذهن بشر ، هیهات
دل خوش به این ماندیم که خواب و خیالی هست

سلمان شدن که نیست ساده ، کار می خواهد
سه قرن اول انتظار خاکمالی هست

تو رحمت محضی و فیضت می رسد دائم
تا که نگاه لطف تو بر این اهالی هست

ما از تو ممنونیم ذره پروری کردی
قابل نبودیم و تو بر ما مادری کردی


سر شب قدری و قدرت را خدا داند
تو سرالاسراری و این را مصطفی داند

خواهد بداند هرکه آثار محبت را
باید که سر اسم پنج اهل کسا داند

حیدر نبود ، هم کفو تو پیدا نمی گردید
شان تو را همتات یعنی مرتضی داند

از انبیا هم عصمت تو هست بالاتر
کی هست که این رتبه ی خیرالنسا داند

اول نمود اقرار ای بانو به فضل تو
هر کس که خود را سائل آل عبا داند

با مهر تو وقتی گره خورده حیات ماست
روز قیامت هم همین برگ نجات ماست


بوی خدا آید ز هر جا بگذری زهرا
وقت عبادت از خدا دل می بری زهرا

وقتی سفر می رفت پیش تو دلش می ماند
تو باعث دلتنگی پیغمبری زهرا

تو ازدواجت با علی امری الهی بود
خوشحال گشتی که برای حیدری زهرا

مریم زمان خود زنی برتر به عالم شد
تو از زنان هر دو عالم برتری زهرا

گویند مردم کاش ما هم فاطمی بودیم
روزی که تو حاکم به روز محشری زهرا

پیش خدا خوش باش جای تو به دنیا نیست
با این کمال اینجا برای روح تو جا نیست


پیش خدا دارای عز و اعتباری تو
ام ابیها ، شاه بیت روزگاری تو

تو حجت الله بر امامان هستی ای مادر
می ماند آدم با مقاماتی که داری تو

وقتی سپر را می فروخت آن روز می دانست
هم بر علی هستی سپر هم ذوالفقاری تو

شیر خدا را باورش کی بود ای زهرا
در هر کجای خانه اش لاله بکاری تو

محشر به هم می ریزد از یک سو حسین بی سر
از یک طرف هم دست عباست می آری تو

بر رشته های چادر تو دست اندازیم
به نوکری ات فاطمه آن روز می نازیم

***رضا رسول زاده***


نویسنده سائل در جمعه 91/2/22 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<