دلم گرفته درین وسعت ملال ، بلال
اذان بگوی خدا را ، اذان بلال ! بلال
سکوت تلخ تو ، با درد همنشینم کرد
اذان بگوی و ببر از دلم ملال ، بلال
من و تو شعله وریم از شرار فتنه ، بیا
برای این همه غربت چو من بنال ، بلال
هنوز یاد تو ، در خاطر زمان جاری است
از این گذشته روشن به خود ببال ، بلال
دوباره بانگ اذان در مدینه می پیچد ؟ !
سکوت نیست جواب چنین سؤال ، بلال
اذان اگر تو نگویی ، نماز می میرد
بخوان سرود رهایی ، بخوان بلال ! بلال
اذان بگو به بلندای قامت توحید
که دشمنت ندهد بعد از این مجال ، بلال
کبوتر حرم عشق ! بال و پر واکن
به شوق آمدنِ لحظه وصال ، بلال
بخوان که عمر گل باغ عشق ، کوتاه است
چو آفتاب که دارد سر زوال ، بلال
برای مرغ مهاجر ، زکوچ باید گفت
بخوان سرود غم انگیز ارتحال ، بلال
سرود سبز تو ، با خشم سرخ من مانَد
به یادگار برای علی و آل ، بلال
***محمّدعلی مجاهدی (پروانه)***