ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

اشعار فاطمیه - اشعار شام غریبان و غسل - جواد حیدری - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :401
بازدید دیروز :203
کل بازدید ها :6142568

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

با رفتنش تمامی غم ها به من رسید
درد دو ماه فاطمه یکجا به من رسید

اول قرار  بود که باهم سفر کنیم
رفتن به او رسید و تمنا به من رسید

بی او شکست خورده ی تاریخ میشدم
با فاطمه، ولایت عظمی به من رسید

آخر نشد طبیب برایش بیاورم
حسرت ز درد ام ابیها به من رسید

او رو سپید شد که بلا را به جان خرید
خجلت ز روی حضرت طاها به من رسید

یادم نمی رود که چگونه تلاش کرد
در زیر تازیانه ی اعدا به من رسید

در طول زندگانی از خود گذشته اش
یا به خدا و یا به نبی یا به من رسید

هرچند آستین به دهان ناله می زدند
اما صدای زینب کبری به من رسید

تقسیم کار خانه به نفع علی نبود
وای از دلم که شستن زهرا به من رسید

از بس غریب بودم و بی کس به وقت دفن
تسلیت از خدای تعالی به من رسید

اهل مدینه راحت و آرام خفته اند
بیداری همیشه ی شبها به من رسید

نه اینکه دست خویش کشیدم به زخم او
زخمش ز بسکه بود هویدا به من رسید
***جواد حیدری***

*اجرا شده توسط محمود  کریمی در شب سوم فاطمیه 90 *


نویسنده سائل در شنبه 90/2/10 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<