میرسد هرشب صدای گریه از...
زیر سقف وسر پناهی سوخته
ماه را میبینم و حالم وخیم...
میشود با یاد ماهی سوخته
بعد تو هرشب نسیمی خسته ام
میچکم در عمق چاهی سوخته
بعد تو هر روز زانو در بغل
خیره می مانم به راهی سوخته
رفتی و از تو برایم یادگار
مانده یک چادر سیاهی سوخته
می وزد در خانه ام عطر پر
مرغ عشق بی گناهی سوخته
میخ دارد خودنمایی میکند
در میان قتلگاهی سوخته
ای ملیکه پادشاهت آمده
در دل شب با سپاهی سوخته
رفتی و باور کن از عمر علی
مانده یک چندین صباحی سوخته
***احسان کرباسی***