وقتی آنروز شرر بر سر دنیا افتاد
داغ مهتاب به روی دل دریا افتاد
خانه ای که حرم امن خدایی ها بود
گذر لشگر ابلیس برآنجا افتاد
پشت در شعله ی بی واهمه جولان میداد
دست فتنه به در خانه طاها افتاد
منتظر بود مباندار سقیفه آنجا
تا که خوب آتش وهیزم شررش جا افتاد
آنچنان زد که در سوخته را از جا کند
یاس پرپر شد وغنچه زتقلا افتاد
لشگری رد شد وانسیه حورا میسوخت
لاله ای سرخ روی سینه زهرا افتاد
آه دستان خدا بسته شداما زهرا
با همان بال وپر سوخته اش تا افتاد
گفت فضه کمکم کن که علی رابردند
خواست تا مانع آنها شود اما افتاد
با غلافی که نشان بر روی بازوش گذاشت
پیش چشمان پر از غیرت مولا افتاد
*** محمد بیابانی ***