چراغ جادو

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 

در آن عصر که غارت آغاز شد

ترحم زِ دلهـــايــشان دور شد

يکي خنده ميکرد و ميگفت که

جهيـــزي? دخــتــرم جور شــد

**********************

آرام،!نيا خواهر مضطر برگرد

جانِ گلويِ علي اصغر برگرد

اينها همگي دزد سرِقافله اند

تو پيشِ سرِ علي اکبر برگــرد

مهمانم و نوبــت پذيرايي من

تا اينکه نبيني تنِ بي سر ،برگرد

چون خاکِ بيابان دهنش پُرشده بود

با دست اشاره کرد،خواهر برگرد

((محسن داداشـي))

+ رشيدي 

iهمکارعزيزم آقاي نعمتي دوستت دارم 3810