وبلاگ :
تيشه هاي اشك - پايگاه اشعار مذهبي ، اشعار مداحي، اشعار آئيني
يادداشت :
اشعار حضرت حر (عليه الرحمه) - شب چهارم محرم
نظرات :
0
خصوصي ،
1
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
سيد حبيب
سلام غلامرضاي عزيز عزادارياتون قبول باشه خيلي خدارو شکر ميکنم که دوستان خوبي مثل شما به من داده امروز که داشتم وبلاگ شمارو مطالعه ميکردم احساس کردم دوباره رفتم کربلا خداخيرت بده داداش راستي يه شعري هست زبانحال جون غلام روسفيد اباعبدلله عليه السلامه نميدونم از کيه ولي خيلي جالبه وصف حال همه نوکراي در خونه اربابمونه
خادمت بودم ولي از ابتدا
همچو مهمانان پذيرفتي مرا
گفتي آزادي برو اما نشد
خواستم حرفي زنم لب وا نشد
زير لب گفتم مرا از خود مران
زير لب گفتي تو هم با ما بمان
از همان لحظه خدايي تر شدم
خادم فرزند پيغمبر شدم
اين همه مرد نبردو يکه تاز
ميروند و برنميگردند باز
من ولي تنها تماشا کرده ام
گاه بغضي را شکوفا کرده ام
آري آري مگر من کيستم
بين ياران تو قابل نيستم
من اگرچه تيره همرنگ شبم
خادمي از خادمان زينبم
التماس دعا (ابوذر يزداني)