غزل مرثيه امام جواد(ع)
سيه پوش غم تو جان و تن شد
زداغت هر دلي غرق محن شد
بميرم قاتلت شد همسر تو
غريبي توهم مثل حسن شد
زبيداد و جفاي همسر تو
دل اهل ولا بيت الحزن شد
اگر چه سوختي از آتش زهر
کجا جسمت بدون پيرهن شد؟
اگر چه جسم پاکت روي بام است
وليکن پيکرت آقا کفن شد
فداي آن امام تشنه کامي
که جسمش زخمي و عريان بدن شد