ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

اشعار حضرت خدیجه (س) -حاج غلامرضا سازگار - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :98
بازدید دیروز :422
کل بازدید ها :6111800

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

سلام ما به تو ای مادر بهشت رسول
 که پرورش به روی دامن تو یافت بتول
 
ملائک‌اند به مدحت در آسمان مشغول
 امین وحی حقت کرده بر سلام نزول
 
سـلام ذات خـداوند و چارده معصوم
 به تو که بوده مقامت همیشه نامعلوم

 
 درود باد به روح و سلام بر تن تو
 حجاب نور و دعای رسول، جوشن تو
 
بهشت وحی خداوندگار، گلشن تو
 محیط پرورش فاطمه است دامن تو
 
به جز تو در غم و اندوه، یار احمد کیست؟
 به غیـر تـو صـدف گوهـر محمّد کیست؟
 

خدای را به خدا لایق درودی تو
 به یاری نبی آغوش خود گشودی تو
 
دل از رسول خدا همچنان ربودی تو
 تمام لشکر ختم رسل تو بودی تو
 
تو سینه را سپر سنگ دشمنان کردی
 به حفظ جـان محمّد نثار جان کردی

 
تو بهترین زن روی زمینی ای مادر
 تو در جلال، جلال‌آفرینی ای مادر
 
تو مام همسر حبل‌المتینی‌ ای مادر
 تو مادر هم? مؤمنینی ای مادر
 
گل رسول خدایی و گل کجا تو کجا؟
 زنـان دیگـر ختم رسل کجا تو کجا؟

 
تو آسمان فروزان یازده قمری
 تو از زنان همه انبیا به رتبه‌ سری
 
هرآنچه وصف تو خوبان کنند خوب‌تری
 زنان ختم رسل دیگرند و تو دگری
 
مگـر نگفت نبـی بیـن همسـرانش بسـی
 که بهر من چو خدیجه نبود و نیست کسی

 
سلام بر تو و روح بلند ایمانت
 درود بر تو و ایثار و عهد و پیمانت
 
بهار سبز گل عصمت است دامانت
 سلاله و پدر و مادرم به قربانت
 
به جز خدا و نبی مدح تو نشاید گفت
 تـو را چـو فاطمـه ام‌الائمه باید گفت

 
تو مادر همه سادات عالمی بانو!
تو نور چشم رسول مکرمی بانو!
 
تو به ز هاجر و سارا و مریمی بانو!
 دوازده گهر نور را یمی بانو!
 
خدای را به دعا و نیاز می‌خواندی
 نزول وحی نبود و نماز می‌خواندی

 
سلام بر تو و اشک و دعا و زمزمه‌ات
 سلام بر تو و روح بلند فاطمه‌ات
 
فروغ وحی عیان بود از مکالمه‌ات
 هزار عایشه کم از کنیز خادمه‌ات
 
همیشه شیفت? خصلت و صفاتت بود
 که سال حزن رسول خدا وفاتت بود


هنوز بوی خدا می‌دمد ز پیرهنت
 دمی که روح تو پرواز کرد از بدنت
 
زهی جلال سلام خدا به جان و تنت
 که از بهشت فرستاد ذات حق، کفنت
 
گرفتـم آنکـه ز کوثـر دهـان خود شویم
 مرا چه زهره که اوصاف چون تو را گویم


وفات تو نبود کم ز صبح میلادت
 سلام بر تو و آباء پاک و اولادت
 
به شأن تو که بود رتب? خدادادت
 همین بس است که مولا علی‌ست دامادت
 
امین وحی، سلامت به احمد آورده
 که جز تو فاطمه را بر محمد آورده؟

 
که جز تو آورد از بهر مصطفی زهرا؟
 که جز تو دختر او هست زینب‌کبری؟
 
که جز تو قابله‌اش بوده مریم عذرا؟
 که جز تو شد سپر جان خواج? دوسرا؟
 
تویی که در رحمت فاطمه سخن می‌گفت
 سخـن ز سـر خداونـد ذوالمنـن می‌گفت


 به آن خدا که جهان وجود را آراست
 به آن علی که پس از مصطفی به ما مولاست
 
به فاطمه که به غیر از خدا ندید و نخواست
که زائر تو همان زائر رسول خداست
 
چو در ثنای تو گیرد به دست خویش، قلم
ز خـود گذشتـه و پـرواز می‌کند «میثم»

***استاد حاج غلامرضا سازگار***


نویسنده سائل در سه شنبه 90/5/18 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<