ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

اشعار ذوالجناح - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :47
بازدید دیروز :161
کل بازدید ها :6107873

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

نشسته سایه‌ای از آفتاب بر روی‌اش
به روی شانه‌ی طوفان رهاست گیسوی‌اش
ز دوردست سواران دوباره می‌آیند
که بگذرند به اسبان ِ خویش از روی‌اش
کجاست یوسف ِ مجروح ِ پیرهن‌چاک‌ام؟
که باد از دل ِ صحرا می‌آورد بوی‌اش
کسی بزرگ‌تر از امتحان ِ ابراهیم
کسی چون‌آن که به مذبح برید چاقوی اش
نشسته است کنارش کسی که می‌گِرید
کسی که دست گرفته به روی پهلوی‌اش
هزار مرتبه پرسیده‌ام ز خود او کیست
که این غریب نهاده‌است سر به زانوی‌اش
کسی در آن طرف ِ دشت‌ها نه معلوم است
کجای حادثه افتاده است بازوی‌اش
کسی که با لب ِ خشک و ترک‌ترک شده‌اش
نشسته تیر به زیر ِ کمان ِ ابروی‌اش
کسی است وارث ِ این دردها که چون کوه است
عجب که کوه ز ماتم سپید شد موی‌اش
عجب که کوه شده چون نسیم سرگردان
که عشق می‌کِشد از هر طرف به هر سوی‌اش
طلوع می کند اکنون به روی نیزه سری
به روی شانه‌ی طوفان رهاست گیسوی‌اش...
***فاضل نظری***

خونی چکید و حنجره ی خاک جان گرفت
بغضی شکست و دامن هفت آسمان گرفت
آبی که دستبوس عطش بود شعله زد
آتش، سراغ خیمه ی رنگین کمان گرفت
ابری برای گریه نیامد ولی زسنگ
خون، غنچه غنچه خاک تو را در میان گرفت
" اسبی ز سمت علقمه آمد" دگر بس است
تیری امام آینه ها را نشان گرفت
مانده است در حکایت این سوگ، شعر من
چندان که جسم سوخت و آتش به جان گرفت
از آخرین شراره چنین می رسد به گوش:
باید تقاص عافیت از کوفیان گرفت
*** سید ضیاء الدین شفیعی***

خونی که روی یال تو پیداست ذوالجناح
خون همیشه جاری مولاست ذوالجناح
یک قطره آفتاب به وی تنت نشست
بوی خدا ز یال تو برخاست ذوالجناح
خورشید در میانه میدان شهید شد
خفاش در هیاهو و غوغاست ذوالجناح
چون گرد باد خشم مپیچ و مرو بمان
این جا سوار توست که تنهاست ذوالجناح
هفتاد و دو ستاره و یک آفتاب سرخ
منظومه حماسی فرداست ذوالجناح
***حسین عبدی***


نویسنده سائل در چهارشنبه 89/9/24 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<