ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

اشعار امام حسین - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :84
بازدید دیروز :300
کل بازدید ها :6111363

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

تا می دمد از یاد تو در شهر نشان ها           
در معرضِ عطر کلماتند دهان ها

بوی تن تو با نَفَس خاک چه کَردَست      
کِامروز پر از بوی بهشتند جوان ها

دیروز چشیدست زمین طعم تو،امروز       
ذرّات تو را تجزیه کرده ست به جان ها

ای کاش زمین خون تو را ترجمه می کرد    
تا با گلِ خورشید می آمیخت دهان ها

از تیغ گرفتند تَنَت را و سپردند                 
در آن سوی مقتل به کَمان ها و گَمان ها

ای زنده جاوید! همانروز سرت را             
از نیزه ربودند و سپردند به آن ها

گفتند فقط،از لب و دندان و ندادند           
از ردّ نَفَسهایِ شهیدِ تو نشان ها

ای کاش مسیحِ نَفَسَت ، روح بریزد         
در کالبدِ منجمدِ مرثیه خوان ها
***عبدالجبار کاکایی***


نویسنده سائل در جمعه 90/6/11 | نظر

ای که نور مهر و ماهی دوستت دارم حسین
مظهر لطف الاهی دوستت دارم حسین
هستی من را خدا با مهر تو پیوسته است
یا بخواهی یا نخواهی دوستت دارم حسین
تا شنیدم دوست می داری غلام خویش را
با وجود رو سیاهی دوستت دارم حسین
هر کجا نام تو آید می رود تاب از کفم
من چه گویم خود گواهی دوستت دارم حسین
گر بخواهی با کلامی در رهت جان می¬دهم
ور برانی با نگاهی دوستت دارم حسین
آن چنان خوبی که هر بد بسته بر لطفت امید
شرمگین از هر گناهی دوستت دارم حسین
ای که خواندت رحمه للعالمین فُلک نجات
تا که جویم بر تو راهی دوستت دارم حسین
بر تو گر رو کرده ام دارم امید مرحمت
تا به من بخشی پناهی دوستت دارم حسین
کرده ام با هر زبانی بر جلالت اعتراف
گفته ام در هر نگاهی دوستت دارم حسین
باز هم گوید "مؤید" با لسان نارسا
گر بخواهی، ور نخواهی دوستت دارم حسین
***سید رضا موید***

نمی دانم چه سوزی بود از عشق تو در سرها
که دل ها می زند پر در هوایت چون کبوترها
به خون پاک خود خطی نوشتی از فداکاری
کز آن حرفی نمی گنجد به دیوان ها و دفترها
اگر هر منبر از وصف تو زینت یافت ، جا دارد
که از خون تو پا بر جای شد محراب ومنبرها
بنازم همرهانت را که افتادند چون از پا
طریق عشق را مردانه طی کردند با سرها
نمی دانم چه آیینی ست دنیای محبت را
که خواهرها نمی گریند بر مرگ برادرها
پدر ها شسته دست از جان به آب دیده طفلان
خضاب از خون فرزندان خود کردند مادرها
فدای پرچم سرخ تو ای سردار مظلومان
که می لرزد زبیمش تا ابد کاخ ستمگرها
***ذبیح الله صاحبکار(سهی)***


نویسنده سائل در دوشنبه 89/9/29 | نظر

شکر خدا که بال و پری داده ای مرا 
نام و نشان معتبری داده ای مرا 
من یک گدای بی سر و پا بودم و شما 
یک آبروی مختصری داده ای مرا
اصلا گدا خجالتی اش هیچ خوب نیست 
شکر خدا شما جگری داده ای مرا
نان و نوای من همه از روضه شماست
از عشق ، قلب شعله وری داده ای مرا 
امسال هم که هیئت تان پا گرفته است 
شکر خدا که چشم تری داده ای مرا 
من آمدم که گریه کن غربت ات شوم
در گوش جان من خبری داده ای مرا 
ای روی نیزه رفته به جان خودت قسم
در روضه مژده سفری داده ای مرا 
ذاکر گریز زد به لب چوب خورده ات
شکر خدا که گوش کری داده ای مرا
من طاقتم کجاست که گودال می بری؟
اصلا خدا ، عجب جگری داده ای مرا
***مهدی صفی یاری از وبلاگ پری برای پریدن***


نویسنده سائل در چهارشنبه 89/9/17 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<